بهلول و طبیب دربار هارون
آورده اند که هارون طبیب مخصوصی از یونان جهت دربار خود خواست. وقتی که طبیب وارد بغداد شد هارون با شکوه و جلال مخصوصی آن طبیب را وارد دربار نمود و بسیار به او احترام می نمود. تا چند روز بزرگان به نزد آن طبیب می رفتند که پس از چند روز بهلول هم با چندی از دوستان به دیدن آن طبیب رفت. در هنگام تعارفات و صحبتهای معمولی ناگهان بهلول از آن طبیب سوال نمود: شغل شما چیست؟ طبیب چون سابقه بهلول را شنیده و او را می شناخت که دیوانه است، خواست او را مسخره نماید گفت که طبیب هستم و مرده ها را زنده می نمایم! بهلول در جواب گفت:
تو زنده ها را نکش، مرده زنده کردنت پیش کش. از جواب بهلول هارون و اهل مجلس بسیار خنده کردند و طبیب از رو رفت و بغداد را ترک کرد.
پند دادن بهلول به هارون
روزی بهلول بر هارون وارد شد. هارون گفت: ای بهلول مرا پندی ده. بهلول گفت: اگر در بیابانی هیچ آبی نباشد تشنگی بر تو غلبه کند و می خواهی به هلاکت برسی چه می دهی تا تو را جرئه ای آب دهند که خود را سیراب کنی؟ گفت: صد دینار طلا.
بهلول گفت اگر صاحب آن به پول رضایت ندهد چه می دهی؟ گفت: نصف پادشاهی خود را می دهم. بهلول گفت: پس از آنکه آشامیدی، اگر به مرض حیس الیوم مبتلا گردی و نتوانی آن را رفع کنی، باز چه می دهی تا کسی آن مریضی را از بین ببرد؟
هارون گفت: نصف دیگر پادشاهی خود را می دهم. بهلول گفت: پس مغرور به این پادشاهی نباش که قیمت آن یک جرعه آب بیش نیست. آیا سزاوار نیست که با خلق خدای عزوجل نیکوئی کنی؟
قصه مسجد ساختن فضل بن ربیع
آورده اند که فضل بن ربیع در شهر بغداد مسجدی بنا نمود و روزیکه قرار بود سر در مسجد را نصب کنند از فضل سوال نمودند تا دستور دهد که عنوان نوشته را چه بنویسند. اتفاقا بهلول در آنجا حاضر بود. از فضل پرسید: مسجد را برای که ساختی؟ گفت برای خدا. بهلول گفت: اگر برای خدا ساختی اسم خود را در کتیبه ذکر نکن. فضل عصبانی شد و گفت: برای چه اسم خود را ذکر ننمایم. باید مرم بدانند که بانی این مسجد کیست؟ بهلول گفت: پس در این مسجد ذکر کن که بانی این مسجد بهلول است. فضل گفت: هرگز چنین کاری نمی کنم. بهلول گفت: اگر این مسجد را برای خودنمائی و شهرت ساخته ای، اجر خود را ضایع کردی. فضل نتوانست جواب بهلول را بدهد و حرفی نزد و بعد گفت: هرچه بهلول می گوید بنویسید. آنگاه بهلول امر نمود آیه ای از قرآن کریم را نوشته بر سر درب مسجد نصب نمایند.
عطیه(اهدا کردن) خلیفه به بهلول
روزی هارون مبلغی را به بهلول داد تا آن را در بین فقیران و مستمندان تقسیم نماید. بهلول پول را گرفت و بعد از چند لحظه آن را به خود خلیفه برگرداند. هارون از علت آن کار سوال نمود. بهلول گفت: من هر چه فکر کردم که از خود خلیفه محتاج تر و نیازمندتر کسی نیست و به همین خاطر من این وجه را به شما بازگرداندم چون می بینم که مأمورین و گماشتگان تو در مغازه ها ایستاده و به ضرب تازیانه مالیات و باج و خراج از مردم می گیرند و در خزانه تو می ریزند که از این جهت دیدم احتیاج تو از همه بیشتر است لذا وجه را به شما پس دادم.
سوال مردی از بهلول درباره شیطان
آورده اند که مردی زشت و بد اخلاق از بهلول سوال کرد که میل دارم شیطان را ببینم. بهلول گفت: اگر آینه در خانه نداری در آب زلال نگاه کن شیطان را خواهی دید.
خدمتگزار کیست؟چگونه میتوان بهترین خدمت را انجام داد؟راههای رسیدن به جامعه ای بافرهنگ خدمتگزاری چیست؟ خدمت یعنی چه ؟و...
اینها سوالاتی است که از ذهن من میگذرد. با خود می گویم خدمت را در چه کسانی جستجو کنم؟ اصلا چرا بعضی ها حس خدمتگزاری دارند وبعضی نه ؟
واقعیت اینجاست که در پشت هرخدمت و خدمتگزاری دنیایی از عوامل و انگیزه ها وجود دارد حال بهتر است به بررسی این عوامل بپردازیم.
یکی از عواملی که باعث تقویت حس خدمتگزاری در ما میشود آگاهی است مسلم است ما هر چه بیشتر در مسائل آگاهی داشته باشیم بیشتر برای آن کار دلسوزی میکنیم اگر هرفرد بداند وآگاه باشد که سود (مادی یا معنوی ) عملی که انجام میدهد به او میرسد آن کار را با دقت و حساسیت خاص انجام میدهد واین چیزی جز خدمتگزاری نیست یا بهتر بگویم هرانسان خدمتگزاری آگاه ومطلع به امور است ولی هر انسان آگاهی لزوما خدمتگزار نیست.چرا که خدمتگزار بودن به عوامل دیگری نیز بستگی دارد.
عامل دیگر خدمت وخدمتگزاری عدالت است . عدالت که همچون برف است بر قله های اعتماد واز آن چشمه های همد لی و یکرنگی جاری میشود.آیا شما خدمتگزار بی عدالت دیده اید؟ آیا بی عدالتی به هر معنا وهر منظوری خدمتگزاری است ؟
از قله های اعتماد که بستر رودهای محبت است صحبت کردم کلمات اعتماد وخدمت را با هم مقایسه کنید آیا تشابهی در این دو کلمه می بینید بله هیچ تشابه ظاهری ندارند. ولی اگر با دقت و موشکافانه نگاه کنید وجه اشتراک این دو کلمه را در می یابید, با حس خود جلو روید آیا اعتماد را یکی از سرچشمه های خد متگزاری نمی دانید ؟
زیر بنای دیگر خدمت و خدمتگزاری عشق است او که عاشق کار, فعالیت, ایده ,مملکت, کشورو اعتقادات و ... است در راه پیشرفت آنها خدمت می کند پس فراموش نکنیم که خدمتگزار عاشق است .
عامل وفالوده دیگر خدمتگزاری از خود گذشتگی است.
مسئولیت پذیری یکی دیگر از عوامل مهم و اساسی خدمت گذاری است در جامعه ای که افراد آن حس مسئولیت پذیری نداشته باشند چگونه می توان انتظار داشت روح خدمتگزاری حاکم باشد.
رزمندگان ما در 8 سال دفاع مقدس در جبهه های جنگ هر گونه خدمتی انجام دادند آنها خدمتگزار این مملکت بودند با کمی تفکر در میابیم که انها تمام عوامل ذکر شده را داشته اند .
می خواهم ذهن شما را هرچه بیشتر باز کنم. خدمت و خدمتگزاری به ظاهر کلماتی ساده ومعنی روشن وزیبا دارند ولی خدمتگزاری اقیانوسی غنی وبی نهایت است که برای صید مرواریدهای آن باید در اعماق آن رفت حالا بیشتر می فهمم که چرا سوال پرسش مهر خدمت وخدمتگزاری معرفی شده است.